معنی کاهنده، عضلهای که منقبض شود, معنی کاهنده، عضلهای که منقبض شود, معنی lاijbi، uqgiاd li kjrfq amb, معنی اصطلاح کاهنده، عضلهای که منقبض شود, معادل کاهنده، عضلهای که منقبض شود, کاهنده، عضلهای که منقبض شود چی میشه؟, کاهنده، عضلهای که منقبض شود یعنی چی؟, کاهنده، عضلهای که منقبض شود synonym, کاهنده، عضلهای که منقبض شود definition,